جدول جو
جدول جو

معنی سپاس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سپاس کردن
(چَ / چِ زَ دَ)
شکر کردن:
یقین سپاس کنی مر حکیم باطن را
که جز به حکمت ظاهر نیوفتد اظهار.
ناصرخسرو.
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری.
خاقانی.
دوم باب احسان نهادم اساس
که منعم کند فضل حق را سپاس.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
عوعو کردن سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوار کردن
تصویر سوار کردن
کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلام کردن
تصویر سلام کردن
درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماع کردن
تصویر سماع کردن
پایکوبی و رقص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار کردن
تصویر سوار کردن
کسی را بر مرکوبی نشاندن تا از جایی به جایی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواد کردن
تصویر سواد کردن
نوشتن از روی مکتوب و نوشته اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ سیاه در آوردن، یا سیاه کردن روی. (چهره) صورت خود را به رنگ سیاه درآوردن، توضیح این کار در ماتم و سوگواری معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
تنبیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
درودی رساندن درود گفتن فرنافتن درود گفتن به کسی تهیت گفتن کسی را کلمه سلام را بر زبان جاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپری کردن
تصویر سپری کردن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپنج کردن
تصویر سپنج کردن
زندگی کردن، گذران کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاس کردن
تصویر قیاس کردن
سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاس کردن
تصویر مکاس کردن
چانه زدن در خرید و فروش: (معن دادی خمی درم بدهی باز کردی مکاس در درمی) (حدیقه. مد. 306)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
عوعو کردن نوفیدن: سگ در خانه صاحبش پارس میکند (مثل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخ کردن
تصویر پاسخ کردن
جواب گفتن جواب دادن، استجابت دعا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوال کردن
تصویر سوال کردن
((~. کَ دَ))
گدایی کردن، طلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
Blacken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
Bark
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
лаять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
чернить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
bellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
schwärzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
гавкати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
затемнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
szczekać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
czernić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
使变黑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
latir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
escurecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
abbaiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیاه کردن
تصویر سیاه کردن
annerire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی